معنی معادل فارسی تکنیک
حل جدول
فن
تکنیک
فن
معادل فارسی مایکروویو
تندپز
معادل فارسی هیدروتراپی
آبدرمانی
معادل فارسی ژیروسکوپ
دوران نما
معادل فارسی ژئولوژی
زمینشناسی
معادل فارسی پارکومتر
توقف سنج
لغت نامه دهخدا
تکنیک. [ت ِ] (فرانسوی، اِ) کلمه ٔ فرانسوی متداول در زبان فارسی امروزی، فنی. کار فنی. (از فرهنگ فارسی معین). اصول صنعت یا علم یا هنر و یا حرفه ای. اسلوب خاص علم یا هنر یا صنعتی. فن. اصول فنی. (از لاروس).
فرهنگ فارسی هوشیار
کلمه فرانسه متداول در فارسی امروزی، فنی، حرفه، اسلوب خاص علم یا هنر یا صنعتی، اصول فنی فرانسوی تشنیک (صفت اسم) فنی کار فنی.
فرهنگ معین
(تِ) [فر.] (اِ.) فنی، کار فنی، مجموعه روش هایی که بر شناخت علمی مبتنی است، فن (فره).
فرهنگ عمید
شیوۀ انجام کار، راهکار،
فارسی به عربی
اسلوب، معدات والتجهیزات العسکریه
فرهنگ واژههای فارسی سره
شگرد
کلمات بیگانه به فارسی
شگرد
مترادف و متضاد زبان فارسی
صنعت، فن، روش، راهکار، شیوه، فنی
معادل ابجد
996